مافیای حسین ضراب و رضا ضراب



رضا ضراب متولد ۱۳۶۲ در ایران است . پس از مهاجرت پدرش به خارج از ایران در سالهای اولیه جنگ به ترکیه رضا در ترکیه مشغول تحصیل و زندگی‌ میگردد وی حاضر به ترک ترکیه و مهاجرت به دوبی نشده و همانجا میماند و در کنار تحصیل به رسیدگی به امور تجاری پدرش در استانبول مشغول میگردد وی از همان دوران کودکی‌ نیز طبع شاعرانه ای‌ داشته و با موسیقی‌ آشنا ، همزمان هم در تکیه به سه‌ کار تحصیل ، تجارت و موسیقی‌ مشغول می شود .

به مرور زمان و با بالا رفتن سّن و آگاهی‌ بیشتر در زمینه تجارت که شغل و پیشه ای‌ قدیمی‌ در بین خانواده بوده کم کم پا به عرصه تجارت واقعی‌ میگذارد . وی بدلیل استفاده از عنوان فرزندی حسین ضراب پدرش و هم به واسطه آشنا شدن در سالیان زیاد با دوستان و آشنایان پدرش که همگی‌ از تجار و بازرگانان ترک بوده به طور نسبی‌ برای خود نام و شهرتی دست و پا می‌کند و با توجه به سرمایه دار بودن و داشتن ملک و املاک فراوان در چند نقطه از دنیا و دارا بودن صرافی بزرگی‌ در امارات متحده عربی‌ و فعالیت‌های پدرش در زمان جنگ ایران و عراق و داد و ستد‌های مالی‌ فراوان با تجار ترک و ارسال مهموله‌های بزرگ به ایران و کشور‌های مختلف جای خود را در میا‌‌ن بازرگانان و تجار ترک به عنوان جوانی‌ متمول و فعّال و جویای نام و البته دست و دل‌ باز و پول خرج کن باز کرده و نامی‌ از خود بر سر زبانها می اندازد .

از آنجایی که وی شدیداً به مطرح شدن علاقه داشته و همیشه با کارهایی که میکرده سعی‌ در بزرگ نمایان کردن بیش از پیش خود داشته در اقدامی جالب توجه و حیرت انگیز در سال ۲۰۰۲ در یک مجلس میهمانی اعیان و اشراف در استانبول رسماً از گونل خواننده جوان و مطرح آن روز‌های ترکیه اقدام به خواستگاری می‌کند و در همان مجلس به تیتر یک اخبار کشور ترکیه تبدیل میشود و با پاسخ مثبت گونل رضا ضراب بیش از بیش در کانون توجهات قرار می‌گیرد و رسما به عنوان دوست پسر رسمی‌ گونل خوننده جوان ترک و نور چشمی ابراهیم تاتلیس سلطان آواز ترکیه به همگان معرفی میشود و راه صد ساله شهرت را در عرض یک شب طی می‌کند . این پیوند دوستی‌ و همچنین متمول بودن وی و اشتغال به کار تجارت و همگامی و همکاری با تجار بزرگ پله‌های موفقیت وی را برای رسیدن به قله‌های شهرت هموار می‌کند .




از طرفی‌ وی با استفاده از مقام و توجهات خاصه دولت ایران به پدرش بواسطه خوش خدمتیهای دوران جنگ تحمیلی به عنوان پای ثابت مراسم سفارت ایران در آنکارا و استانبول تبدیل شده و از همان جا هم همکاریهای بسیار زیادی را با قسمت اقتصادی سفارت ایران آغاز می‌کند و با توجه به رفتار و حرکاتش در بین تجار و بازرگانان و همچنین شرکت در میهمانی‌های آنچنانی جای هیچ گونه تردیدی برای سیستم امنیتی‌ دولت ترکیه نیز باقی‌ نمیگذارد که حتی کوچکترین شکی به دلالی وی برای دولت ایران برده و به نوعی وی را زیر ذره بین قرار دهند چون بدیهی‌ است دولت ایران با افراد خوش گذران و عیاش تحت هیچ شرایطی دست به همکاری اقتصادی نمیزند و این سرپوش خوبی‌ برای کارهای رضا ضراب میشود . 


از طرفی‌ وی هر روز بیش تر از گذشته خبر ساز شده و در کانون توجهات قرار می‌گیرد و هر از چند گاهی‌ شرکت و موسسه عظیمی‌ را افتتاح می‌کند و با هر افتتاحی مبالغ هنگفتی پول به چرخه اقتصادی ترکیه وارد میشود و وی بیش تر از گذشته مشهور تر و معروف تر میشود تا جایی‌ که گردش مالی‌ وی  در سال ۲۰۰۶ میلادی ۱۴/۵ میلیارد لیر ترکیه میشود . و این رقم برای جوانی‌ با آن سّن و سال  یعنی‌ شهرت و قدرت . بدین سان رضا ضراب بیش تر گذشته مشهور و در مراسم‌های مختلف به عنوان میهمان ویژ دعوت میشود در کنار انّ هم کار اصلی‌ خودش را که همان هموار کردن مسیر برای ترانزیت  پولی و ارزی جمهوری اسلامی است ادامه و بیشتر از گذشته گسترش میدهد .






او از هیچ کاری روی گردان نبوده از خرید سهام باشگاه اسب سواری تا افتتاح کارخانه کشتی سازی و واردات صادرات مبلمان و هواپیمایی خصوصی و و خیلی‌ چیز‌های دیگر شروع به گسترش فعالیّت خود کرده و صاحب ثروت هنگفتی میشود . در کنار تمام این فعالیّت‌ها وی یکی از ارکان رسمی‌ برگزاری مجالس و میهمانی‌های سفارت ایران به مناسبتهای مختلف نیز تبدیل میشود و در آن میهمانی‌ها که با حضور سیاستمداران درجه یک ترکیه در محل سفارت برگزار میشده به عنوان یک جوان  خلاق و  تاجری موفّق به میهمانان نیز معرفی پله‌های رسوخ وی به ارکان دولت نیز بیش از بیش مستحکم میشود .








اما به ناگاه ورق برگشته و وی در سال ۲۰۰۸ در اقدامی بحث برانگیز به طور ناگهانی از گونل جداً میشود . رضا که تا دیروز حتی در کوچک‌ترین مجلسی بدون گونل حاضر نمیشود به یکباره تمام دوست داشتن‌ها و عشق بازیهایش با گونل ر ترک می‌کند و اعلام می‌کند که با گونل هیچ رابطه ای‌ نداشته و از وی جداً شده است ، این موضوع دوباره رضا را تیتر یک روزنامه‌های ترکیه می‌کند ، خبری جنجالی .اما جنجالی  تر آنکه وی پس از گذشت ۵ ماه در سال ۲۰۰۹ رسماً اعلام می‌کند که مدتهاست با ابرو گوندش رابطه داشته و حالا قصد ازدواج با وی را دارد .








با مطرح شدن نام ابرو گوندش رضا ضراب در کانون توجهات قرار می‌گیرد و بالاخره خبر ازدواج آنها علنی میشود و رسما زن و شوهر شدنشان به همه اعلام میشود با این تفاوت که رضا ۱۱ سال کوچکتر از ابرو گوندش است و همین اختلاف سنی‌ فاحش آن هم در کلتور کشور ترکیه شوهر از همسر نبایستی کوچک تر باشد به صورت یک بمب خبری منفجر میشود اما این دو حالا زن و شوهر هستند و جای هیچ تردیدی نیست . این ازدواج و معروف بودن و نامی‌ بودن ابرو گوندش در ترکیه و حضور سران زیادی از احزاب مختلف در مراسم میهمانی پس از ازدواج این دو رضا را بیشتر از گذشته در کنار افراد صاحب منصب و با نفوذ ترک قرار میدهد .


دوست داشتن ابرو گوندش برای رضا خیلی‌ هزینه دار میشود او برای اثبات علاقه و به عنوان کادوی عروسی دو ویلای گران قیمت در شیک‌ترین منطقه استانبول به ارزش ۱۳ میلیون دلار و همچنین یک دفتر کار در ساختمان تجاری سفیر استانبول به ارزش ۴ میلیون دلار به ابرو گوندش هدیه میدهد که تا مدتها تیتر اخبار و حرف زبان مردم بوده است .
پس از ازدواج در سال ۲۰۱۱ هم آنها صاحب فرزند دختری می‌شوند و با حامله شدن ابرو گوندش و ماجرای بچه دار شدنشان مجدد در صدر اخبار قرار میگیرند و از همان روزهای اول پخش خبر تصاویر رضا ضراب و ابرو گوندش مجدد تیتر یک روزنامه و شبکه‌های ترک قرار می‌گیرد .





از آنجایی که رضا ضراب شهرت و مکنت اولیه‌اش را بر پایه پولهای پدر و نام و رسم پدر کسب کرده بود و با سیستم دولتی ایران هم رابطه تنگاتنگ داشت و یکی از مهمترین رابطان ایران در زمینه پول شویی و تجارت زیر زمینی‌ محسوب میشد به واسطه پدرش با بابک زنجانی آشنا میشود و قسمتی‌ از امور اداری دفاتر زنجانی در ترکیه ، آذربایجان ، دوبی ، مالزی و تاجیکستان را در دفاتر  خودش در استانبول انجام میداد و به عنوان رئیس قسمت آسیا و اروپا هم برای دفاتر زنجانی معرفی میشد . قسمت اعظم هماهنگی و قول و قرار‌های زنجانی با طرف حسابهای روس در مورد خرید هواپیما برای شرکت هواپیمایی قشم که بنام بابک زنجانی می‌باشد از طریق کانالهای ارتباطی رضا ضراب هماهنگ شده و وی نقش بسزایی در آن داشته است . اما وی دیگر بازیچه دست بابک زنجانی شده و همه کاره او در ترکیه . امور تجاری رضا ضراب بیش از گذشته رونق گرفته و او حالا دیگر بابک زنجانی را نیز در کنار خود دارد .
ارسال پالت‌های سنگ مرمر به ایران ( یا به عبارتی فرستادن زیره به کرمان ) در ظاهر اما در باطن سیستمهای مکانیکی و ابزار آلات صنعتی پیشرفته کامپیوتری ، ارسال کانتینر از دوبی به مقصد ایران گمرک شهید رجایی بندر عباس با عنوان برنج هندی به ایران در باطن ماشین زره پوش آب پاش برای مواقع آشوب‌های خیابانی برای پلیس ، ارسال ۴  کانتینر البسه ورزشی به ایران از مرز وان اما در باطن شوکر‌های برقی‌ با کاربری برای پلیس و نیروهای نظامی و انتظامی با ولتاژ‌های بالا .

خرید علنی طلا برای ایران و صادرات آن به داخل کشور رقمی‌ معادل ۴۸۰ میلیون دلار ماه مارس ۲۰۱۰ به وزن ۱۱ تن‌ شمش طلای خالص ( طبق آمار موسسه آمار ترکیه ) اما این طلاها هیچ وقت به ایران وارد نشد .
 
در یک فقره از این صادرات طلا به ایران در همان کانتینرهای مخصوص و بسته بندی‌های مخصوص در راه ارسال به لبنان توسط دولت ترکیه شناسایی و ضبط شد به انضمام ۳۵۰پالت دلار و در یک نوبت دیگر یک کامیون دلار و طلا مجدد توقیف شد در تمام این موارد نامی‌ از یکی از افراد کارمند رضا ضراب به عنوان هماهنگ کننده راننده یا اتومبیل یا تحویل گیرنده محموله در گمرک به چشم میخورد . وی پس از این موضوعات مورد بازخواست قرار میگیرد و در آخرین مرحله توقیف توسط حسین توحیدی پور سفیر ایران در ترکیه تهدید میشود حتی کار بالا گرفته و موجب درگیری فیزیکی‌ میشود که بدلیل میانجیگری یکی از کارمندان سفارت در حین کتک کاری بین ضراب و توحیدی پور وی مضروب و سفارت مجبور میشود از نیروهای امدادی اورژانس کمک بخواهند و به تیم پزشکی‌ اورژانس اعلام میشود که کارمند فوق در حیاط سفارت به دلیل خیس بودن زمین و آبیاری چمن لیز خورده و با سر به زمین افتاده است که مداوای پزشکی‌ انجام و توسط پزشک عنوان میشود مورد حادی نبوده و به جهت اطمینان خاطر از این فرد تصویر برداری مغزی صورت می‌گیرد که طبق امضای فرد مذکور در برگ بیمار وی اعلام می‌کند به صورت شخصی به مداوا میپردازد و نیازی به انتقال به بیمارستان ندارد و حالش خوب است .

پس از این ماجرا ظرف کمتر از ۸ ماه و پس از مسافرت فوری رضا ضراب به ایران و بازگشت وی به ترکیه سفیر ایران در ترکیه به تهران فراخوانده شده و علیرضا بیگدلی به عنوان سفیر جدید ایران در ترکیه معرفی میشود . در هنگام حضور علیرضا بیگدلی در ترکیه رضا ضراب و تنی چند ازپرسنل سفارت از سفیر ایران در فرودگاه آتاتورک ترکیه استقبال میکنند .





و مجدد با سفیر جدید کارهای انتقالی و پولی به ایران و بالعکس به صورت سیاه و قاچاق ادامه داشته و در این راستا به منظور خوش خدمتی و با عناوین مختلف هدایای گران قیمتی را در که تماماً در بسته‌های کفش و به عنوان کفش چرم دست دوز ایرانی‌ سفارشی از قبل تهیه کرده به افراد مختلف تقدیم می‌کند اما آن چیزی که معلوم هست این که در آن جعبه‌های کفش اصلا کفشی وجود نداشته حالا باید دید در تحقیقات پلیس آیا جعبه‌های کفش تقدیمی رضا ضراب  نیز به افراد مختلف پیدا میشود و ایا میتوانند بفهمند در این جعبه‌های کفش‌ها چه چیزی بوده یا نه ؟ و در آخرین نوبت این جابجائی و پس از انتقال ۸۷ میلیارد یوورو توسط رضا ضراب و همکارانش آنان توسط پلیس ترکیه در یک عملیات ضربتی پلیس استانبول دستگیر می‌شوند .











عملیاتی که از آن به عنوان یکی از بزرگترین عملیات‌های پلیس ترکیه نام برده میشود اما این عملیات آغاز شکاف عمیق حتی میا‌‌ن دولتمردان ترکیه را کلید زده است و افراد بسیار قدرتمند در عرصه اقتصادی و سیاسی را با خود به زیر کشیده است و حتی موجب برکناری رئیس پلیس استانبول از سمت خود به دستور اردوغان نخست وزیر ترکیه شد . دستگیری رضا ضراب نه تنها سیستم پول شویی ایران در ترکیه را از کار انداخت بلکه به نوعی با حیثیت دولت کنونی ترکیه نیز بازی کرد و باعث شد که ایران نیز در چند نوبت به موضوع واکنش نشان داده تکذیبیه نیز صادر کند .

ارتباط رضا ضراب با دولت احمدی نژاد

ایجاد رابطه با مقامات دولت محمود احمدی نژاد به آغازین روز‌های تبلیغات دور اول کاندیداتوری محمود احمدی‌ نژاد باز میگردد ، از آنجایی که اسفندیار رحیم مشایی از دوستان قدیمی‌ حسین ضراب است و سابقه این دوستی‌ به حدود ۲۸ سال قبل باز میگردد اسفندیار رحیم مشایی در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۲۱ به جهت ملاقات با حسین ضراب به تبریز سفر می‌کند .

در این سفر از طرف ضراب برای اسفندیار رحیم مشایی و چهار همراه او  سه‌ سوئیت درجه یک (  V.I.P ) در هتل ایلگلی تبریز رزرو به ترتیب سوئیت شماره ۱۵۱۴- ۱۵۱۵-۱۵۱۶ به مدت یک هفته به علاوه دو دستگاه خودروی پژو که ۲۴ ساعته در اختیار گروه رحیم مشایی و همراهان وی باشد تمام هزینه هتل ، بلیت رفت و برگشت تهران تبریز و بالعکس و مخارج پیش بینی‌ نشده سفر تماماً به عهده حسین ضراب بوده فقط در یک فقره از این تسویه حسابها چکی به مبلغ  ۳۱/۸۴۵/۳۱۲  ریال در وجه هتل پارس ایلگلی تبریز بابت تسویه حساب یک هفته اقامت ۵ نفر صادر و توسط وی پرداخت میگردد که چک مذکور متعلّق به بانک ملی ایران شعبه راسته‌ بازار تبریز به کد شعبه ۴۵۸۷ به شماره سریال آلف /۲۰۱۱۹ به صاحب حسابی‌ حسین ضراب صادر و در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۲۶ با عنوان تسویه حساب رزرواسیون ۱۳۸۳/۱۲/۲۰ به هتل تحویل  و در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ به حساب شرکت هتلهای  پارس هتل ایلگلی واریز گردیده است .

اما چرایی آمدن رحیم مشایی به تبریز، قبل  انتخابات ریاست جمهوری محمود احمدی‌ نژاد و ملاقات وی با حسین ضراب از این قرار است : از آنجایی که رابطه دوستی‌ و آشنایی این دو فرد به بیشتر از ۲۸ سال قبل باز میگردد . به گفته خیلی‌‌ها که از نزدیک این دو را میشناسند در برخی‌ محافل حتی عنوان شده که حسین ضراب عقاید نزدیکی‌ به گروه‌های حجتیه داشته و با آنها نیز در ارتباط بوده است اما هیچ گاه مدرکی‌ از همکاری حسین ضراب با گروه‌های حجتیه بدست نیامد .

اما همین موضوع باعث شد تا اسفندیار رحیم مشایی به دلیل ارتباط به گروهای حجتیه در آزمون جذب و استخدام وزارت اطلاعات و در مرحله گزینش مردود اعلام شده و هرگز به استخدام این وزارت در نیاید و همین موضوع نیز بعدها موجب شد که وی  به دستور شخص خامنه ای‌ عزل گردد .

اما باز گردیم به موضوع دیدار ، علت اصلی‌ دیدار رحیم مشایی با حسین ضراب نزدیکی‌ وی به تعداد خاصی‌ از بازاریان و معتمدین قدیمی‌ بازار تبریز به جهت هماهنگی با وی برای شرکت و اعلام جانب‌داری از کاندیداتوری محمود احمدی‌ نژاد در انتخابات ریاست جمهوری ایران بود از آنجایی که معتمدین و تجار قدیمی‌ بازار تبریز علی‌ الخصوص بازار فرش تبریز اکثراً در بین مردم شناخته شده و اکثر قریب به اتفاق آنها ازافراد مذهبی‌  قدیمی‌ و صاحبان مجالس عزاداری در تبریز هستند این بهانه و فرصت خوبی‌ بود که با توجه به آشنایی حسین ضراب با بیشتر این افراد شرایطی فراهم گردد که وی بتواند با هماهنگی و جلب اعتماد این قشر به خصوص در شهر تبریز زمینه مساعدی از کسب آرا را برای محمود احمدی نژاد فراهم آورد .

در طول مدت اقامت رحیم مشایی در تبریز وی توانست در مجلس خصوصی که به صرف شام و میزبانی حسین ضراب تدارک دیده شده بود در همان محل هتل اقامت با ۴ نفر از تجار بازار فرش تبریز که به دعوت ضراب به آن مجلس آمده بودند با آنها گفتگو کرده و قول‌هایی‌ مبنی بر بهبود مسایل کاری تجار فرش پیشاپیش به آنها بدهد این اولین جرقه اعلام حمایت جامعه بازاریان تبریز از کاندیداتوری احمدی نژاد بود که بعد‌ها هم با تلاش‌های صورت گرفته توسط ضراب ستاد انتخاباتی محمود احمدی نژاد در بازار تبریز افتتاح و هزینه‌های زیادی از جانب فقط شخص وی صرف بودجه تبلیغات گردید .
 در یک فقره حسین ضراب مبلغ ۱۵۴/۸۰۰/۰۰۰ ریال به خاطر چاپ پوستری تبلیغاتی به لیتو گرافی بابک واقع در تبریز اول شریعتی شمالی نرسیده به بانک سپه جنب کلید مهرنگی طبقه همکف پرداخت نموده است 

ملاقات با بازاریان و معتمدین و کسبه قدیمی‌ و مذهبیون همگی‌ دست به دست هم داد و محمود احمدی‌ نژاد توانست در دور اول و سری دوم از دور اول انتخابات ۳ تیرماه ۱۳۸۴ به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شود و در میا‌‌ن در بین استانها و شهرهای مختلف تبریز درصد قابل قبولی‌ از آرا ماخوزه در حوزه‌های انتخابیه را به خود اختصاص داد 

اما در این میا‌‌ن حسین ضراب نیز بی‌ بهره نبود و در سفرهای استانی دولت احمدی‌ نژاد همیشه در ردیف میهمانان درجه یک دعوت میشد تا اینکه در سال ۱۳۸۶ طرح توجیهی ساخت کارخانه فولاد کاوه تیکمه داش در سفر استانی هیًت دولت مستقیما از طرف خود ضراب در جلسه تقدیر رئیس جمهور از کار آفرینان تبریزی به وی داده شده و در پایان جلسه دستور حامش احمدی نژاد در روی صفحه اول همان طرح توجیهی به استاندار وقت تبریز داده شد که مورد موافقت است.

در همان جلسه نیز آنهایی که حضور داشتند از هم همه‌های دستور انی‌ رئیس جمهور به نوعی شاکی‌ شده و اعتراض کرده بودند که بلافاصله موضوع به نوعی عوض شده با اعلام اینکه به دستور رئیس جمهور به کار آفرینان نمونه سال آینده استان وام خود کفایی داده میشود کاملاً مسیر اعتراض عوض شده اما در سال بعد هم کسی‌ از وام خود کفایی به نفرات برگزیده کار آفرینی چیزی ندید و نشنید .این چنین شد که ظرف مدت کمتر از یک سال کلنگ افتتاح کارخانه فولاد کاوه تیکمه داش با حضور مقامات کشوری و استانی زده شد .


اما شاهد اصلی‌ این مدعا در خصوص قول و قرار‌های بازاریان و معتمدین با رحیم مشایی و ضراب در خصوص وعده‌های داده شده که هیچ گاه عملی‌ نشد همان مردم تبریز و کسبه بازار تبریز هستند که فقط جز دروغ و فریب هیچ چیزی عایدشان نشد و آنهایی که با خلوص نیت پیش گام شده بودند در حلقه فریب قرار گرفتند و روح و قلبشان بازی شد اما تنها کسی‌ که سود برد فقط و فقط حسین ضراب بود .او توانست پیش تر از گذشته به مبلغ ثروت نجومی‌اش بیفزاید ثروتی نزدیک به ۹۶۰ میلیارد تومان به غیر ازکارخانه فولاد و سایر ملک و املاکش در تهران ، رشت ، تبریز ، کرج ، مهر شهر ، ترکیه ، دوبی ومالزی . 

وی در همان مراسم افتتاحیه به خاطر خوش خدمتی مجدد از آب گل‌  آلود ماهی‌ گرفته و با توجه به زلزله شدیدی که در استان آذربایجان شرقی‌ رخ داده بود عنوان می‌کند به یمن افتتاح این مجتمع عظیم کارخانه  تولید فولاد و به دلیل زلزله شدیدی که در استان اتفاق افتاده است مبلغ پنج میلیارد ریال معادل پانصد میلیون تومان کمک بلا عوض به مناطق زلزله زده پرداخت می‌کند اما هیچ گاه این پول در ستاد بازسازی مناطق زلزده استان آذربایجان شرقی‌ دیده نشد و فقط تعریف آن صورت پذیرفت و از طریق رسانه‌های حکومتی در صدر خروجی اخبار قرار گرفت . کاری کاملاً بعید و دور از ذهن که هم پوشش خبری در سطح وسیعی برای افتتاح یک مجتمع عظیم کاملاً خصوصی و بدون سرمایه گذاری دولتی و از طرفی‌ دیگر در همان روز افتتاح اعلام کمک چند صد میلیون تومانی توسط صاحب همان شرکت و کارخانه 

کارخانه عظیم فولاد کاوه تیکمه داش به شماره  ۳۵۳ در تاریخ ۸۷/۰۲/۲۲ به ثبت رسیده است. نکته جالب توجه اینکه هنوز کلنگ افتتاح به زمین نخورده کارخانه مذکور شماره ثبت هم دریافت کرده است یعنی به عبارتی دیگر هنوز دستگاه نیامده و هیچ سقف و ستونی بر قرار نشده سازمان استاندارد ، وزارت صنایع و معادن و تمام ارگانهای ذیربط تأیید کردند که کیفیت تمام محصولات درج یک ، فاقد هیچ گونه مشکل از نظر کمی‌ و کیفی بوده و دستور ثبت کارخانه را هم صادر کردند!

مدیر عامل حسین ضراب و رئیس هیت مدیره رضا ضراب فرزند وی که متولد ۱۳۶۲ هجری شمسی‌ در شهر تبریز است . 
موضوع به همین جا ختم نمیشود و سوالات زیادی در ذهن بوجود میاید که این فرد بدون دریافت حتی یک ریال وام ، بدون مشارکت دولتی ، بدون اخذ فاینانس ، با این همه تحریم کالاهای صنعتی برای کشور ایران و خیلی‌ از این سوال و جواب‌های بیشمار چگونه توانست این مجتمع عظیم فولادی را در کمتر از ۵ سال به بهره برداری برساند و لوازم و تجهیزات مورد نیازش را از کجا تهیه کرد که اغلب آنها در لیست تحریم‌های ایرانی هستند . و وی بدون هیچ گونه مشکلی توانست از موانع این چنین عظیمی‌ در پیش پایش عبور کرده و کارخانه ای‌ احداث کند که فقط ۲۲۰۰ پرسنل دارد در حالی‌ که در حال حاضر بخش اعظمی از کارخانه ذوب آهن اصفهان به دلیل از کار افتادگی دستگاه‌ها و کوره‌ها و ریلهای دوار کوره گداخت که تماماً در لیست ابزار تحریمی ایران است از حالت بهره برداری به حالت از کار افتادگی در آمده و ساخت و تکمیل و تعمیر آنها از عهده مدیران و مهندسانش بر نمی آید ، اما حاج حسین ضراب به راحتی‌ این چنین کارخانه عظیمی‌ را در ظرف کمتر از ۵ سال به بهره برداری خط تولید رسانده آنهم یک کارخانه کاملاً خصوصی را ولی‌ ذوب آهن اصفهان در حال حاضر ۲۷ درصد خط تولیدش به دلیل وجود ابزار و ادوات و دستگاه‌های تحریمی از کار افتاده است ؟  
جالب‌ترین خوش خدمتی حسین ضراب ، زمانی‌ بود که به دلیل اینکه ابرو گوندش عروس وی بود و از آنجایی که گوندش یکی از خوانندگان محبوب ترکیه در سالهای اخیر بوده در سفری که وی به ایران داشت و در آن مجلس هم رحیم مشایی و خانواده احمدی‌ نژاد هم حضور داشتند .تنی چند از بازرگانان ترک هم در منزل دختر ضراب حضور داشتند و همان جا بود که پروین احمدی‌ نژاد خواهر محمود احمدی‌ نژاد از معصومه دختر بازرگان ترکیه ای‌ خوشش آمده و وی را در همان مجلس برای پسرش خواستگاری می‌کند .

که پایان همان مراسم مهمانی خانواده ضراب که به مناسبت ازدواج فرزندشان رضا برگزار کرده بودند ، با جواب مثبت بازرگان ترک و خانواده‌اش روبرو شده و همان مجلس تبدیل به مراسم شیرینی‌ خوران خواهزاده احمدی‌ نژاد میگردد و پس از ۴ ماه نیز آنها با هم ازدواج میکنند و ضراب پیش از بیش به خانواده احمدی نژاد و رحیم مشایی نزدیک میشود و راه برایش بیشتر گذشته باز میشود 




نکته قابل تأمل اینکه حسین ضراب رفیق گرمابه و گلستان محمود رضا خاوری بوده و ارتباط نزدیکی‌ با وی داشته است و در روند محاکمه دادگاه اختلاس بانک ملی‌ فقط یک بار به عنوان شاهد حضور داشته و دیگر هیچ نامی‌ از وی برده نشد.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر