در
سال ۱۳۹۰ ، تعدادی از فرماندهان سپاه ، زبان به انتقاد از فرماندهی سپاه و
بسیج گشودند که پس از آن ، همگی در ظاهر با سکته قلبی ، جان خود را از دست
دادند. در ادامه ، نام این افراد را می بینید:
۱. سردار وفا غفاریان - مدیرعامل سابق صاایران و رئیس هیئت مدیره شرکت مخابرات ایران - فوت : ۱ بهمن ۱۳۹۰ - علت مرگ : بیماری
در تاریخ ۳۰ دی ۱۳۹۰ و در حالی که پروژه حذف سرداران مخالف آغاز شده بود ، همان دوازده سرداری که از مقاله حسین علایی انتقاد کرده بودند ، برای پوشاندن این مساله که اختلافات به سطوح عالی سپاه رسیده است ، با انتشار نامه ای ، از وی دلجویی کردند.
۱. سردار وفا غفاریان - مدیرعامل سابق صاایران و رئیس هیئت مدیره شرکت مخابرات ایران - فوت : ۱ بهمن ۱۳۹۰ - علت مرگ : بیماری
۲. سردار منصور ترکان - مدیرعامل شرکت «یادمان سازه» وابسته به شهرداری تهران - فوت : ۳۰ دی ۱۳۹۰ - علت مرگ : سکته مغزی
۳. سردار احمد سیافزاده - رییس سابق دانشگاه عالی سپاه پاسداران - فوت : ۱ بهمن ۱۳۹۰ - علت مرگ : ایست قلبی
۴.
سردار عباس مهری - جانشین دانشکده فرهنگی دانشگاه امام حسین وابسته به
سپاه پاسداران و استاد این دانشگاه - فوت : ۲ بهمن ۱۳۹۰ - علت مرگ : سکته
مغزی
۵. سردار احمد سوداگر - فرمانده اطلاعات امنیت قرارگاه خاتمالانبیا و فرماندهی لشگر ۲۷ محمد رسولالله و رئیس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس - فوت : ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ - علت مرگ : ایست قلبی
۶. سردار سیدمحمد علی موسوی - معاون اطلاعات نیروی زمینی سپاه پاسداران - تاریخ فوت : ۱۶ آبان ۱۳۸۹
۷. سردار احمد منصوری - معاون سابق آموزش نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران - تاریخ فوت : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۱ - علت مرگ : عارضه قلبی
۸. سرهنگ پاسدار سیدعلی شادمهر - از فرماندهان سپاه استان خراسان شمالی - تاریخ فوت : ۵ اردیبهشت ۱۳۹۰ - علت مرگ : حادثه رانندگی
۹. سرهنگ پاسدار نجفعلی خیراللهی - فرمانده سپاه ناحيه الشتردر استان لرستان - تاریخ فوت : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ - علت مرگ : حادثه رانندگی
۱۰. سرهنگ پاسدار محمدعباس نصیرپور - مسئول حفاظت اطلاعات سپاه سلسله در استان لرستان - تاریخ فوت : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ - علت مرگ : حادثه رانندگی
۱۱.
محمدمهدی قاصدی - مسئول ترابری سنگین قرارگاه کربلا و مدیر سابق شرکت حمل و
نقل جهاد نصر - تاریخ فوت : ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱ - علت مرگ : سکته قلبی
خامنه ای برای فوت هیچکدام از این افراد ، پیام تسلیت نداد .
رمزگشایی از پروژه :
سردار سرتیپ پاسدار حسین علایی ، در ۱۹ دی ۱۳۹۰ ، مقاله ای با عنوان "قیام ۱۹ دی از نگاهی دیگر" در روزنامه اطلاعات منتشر کرد که متن آن را در زیر می بینید:
روز ۱۹ دی ماه سال ۱۳۵۶ سر آغاز قیامی مردمی و فراگیر است که ظرف حدود یک سال توانست شاه را از کشور بیرون کند و به نظام سلطانی ۲۵۰۰ ساله در ایران پایان دهد. اما این ماجرا خیلی ساده شروع شد و بهانة آن را خود حکومت فراهم کرد. در روز ۱۷ دی ماه روزنامة اطلاعات که توسط یک سناتور مورد اعتماد اداره میشد مقالهای را با عنوان ارتجاع سرخ و سیاه علیه آیت الله خمینی که توسط شاه به عراق تبعید شده بود به چاپ رساند. چاپ این مقاله مورد اعتراض طلاب حوزة علمیة قم قرار گرفت و من که خود در آنجا بودم به اتفاق تعدادی از طلاب به در منزل تعدادی از اساتید حوزه علمیه قم مراجعه کردیم تا آنها به درج یک طرفه مقاله توهینآمیز علیه شخصیت محبوب مردم اعتراض کنند. این رفت و آمد به در خانة علمای قم دو روز به طول انجامید و حکومت شاه به بهانه نداشتن مجوز برای راهپیمایی به طلاب و جوانان در خیابان صفائیه حمله کرد و تعداد ۶ نفر از طلاب و معترضین را کشت و عدهای را نیز مجروح کرد. رفتار غلط مأمورین امنیتی شاه،نارضایتی مردم از حکومت سلطنتی را به اوج رسانید و به استمرار آن کمک کرد.چنین رفتاری موجب شد تا چهلمها در ایران به راه بیفتد و رژیم شاه ظرف یک سال بیش از ۲۰۰۰ نفر از مردم معترض را در خیابانهای شهرهای مختلف بکشد.ولی هرچه بر کشتههای خیابانی و بازداشت مردم و تعداد زندانیان سیاسی افزوده میشد عملا از اقتدار نظام شاهنشاهی کاسته میشد.
تا قبل از این حوادث، مردم مستقیما شاه را خطاب مخالفتهای خود قرار نمیدادند و سعی میکردند تا انتقادات را متوجه نبود آزادی بیان در کشور،فقدان آزادیهای سیاسی و رفتار بد مأمورین دولتی به ویژه عناصر گارد شاهنشاهی و در نهایت دولت وقت بکنند. اما تداوم رفتارهای خشن حکومت و سرکوب شدید اعتراضات باعث شد که مردم لبة تیز مخالفتهای خود را متوجه شخص شاه بکنند و خواستار تغییر اساسی در نظام حاکم شوند. نامه نگاریها به شاه شروع شد و او به حق عامل همة نابسامانیهای کشور اعلام شد.این روند ادامه یافت تا آن که مردم، آزادی و نجات خود را در برپایی جمهوری اسلامی دیدند تا هم از حکومت یک شخص به صورت مادام العمر جلوگیری کنند و هم مردم با انتخابات آزاد بر سرنوشت خود حاکم باشند و هم حکومت برخاسته از متن فرهنگ مردم که اسلام است باشد و تعارضی بین باورهای مردم و اَعمال حاکمیت نباشد. به هر حال شاه به سرکوبها و توسعه اختناق ادامه داد تا با رهبری امام خمینی همة مردم علیه وی بسیج شدند و او برای نجات جان خود و خانوادهاش مجبور به فرار از کشوری شد که خود را صاحب آن میدانست. به نظر میرسد احتمالا سوالات زیر پس از فرار برای شاه مطرح شده باشد که میتواند برای سایرین تجربهای مهم و عبرت آموز باشد.۱-اگر در واکنش به حضور مردم در مجالس ترحیم فرزند امام خمینی سعه صدر به خرج میدادم و با مقاله توهینآمیز که نویسنده آن داریوش همایون وزیر اطلاعاتم با اسم مستعار بود،مردم را تحریک نمیکردم بهتر نبود؟۲- اگر پس از انتشار مقاله در روزنامه حکومتی، اجازه پاسخ به آن مقاله را در همان روزنامه میدادم حکومتم دوام بیشتری نمییافت؟۳- اگر به مردم معترض اجازه راهپیمایی مسالمتآمیز را میدادم و آنها را متهم به اردو کشی و زورآزمایی خیابانی نمیکردم، مسئله خاتمه نمییافت؟۴- اگر به مأمورین دستور میدادم که به تظاهر کنندگان تیراندازی نکنند و هوشمندانه و با تدبیر آنها را آرام کنند،نتیجه بهتری نمیگرفتم؟۵- آیا اگر به جای حصر کردن بعضی از بزرگان در خانههایشان و تبعید تعدادی دیگر به سایر شهرهای دوردست و زندانی کردن فعالین سیاسی، باب گفتوگو و مراوده با آنها را باز میکردم، کار به فرار من از کشور میانجامید؟۶- اگر به جای اتهام زدن به مردم که خارجیها عامل تحریک شما هستند به شعور جمعی آنها توهین نمیکردم حالا خودم مجبور بودم به خارجیها پناه ببرم؟۷- آیا اگر به جای متهم کردن مخالفین خودم به اقدام علیه امنیت کشور،وجود مخالف را میپذیرفتم و حتی آن را قانونی تلقی میکردم و برای آنها حق قائل بودم نمیتوانستم بیشتر برمسند قدرت باقی بمانم؟طبیعی است که دیکتاتورها برای خود حق ابدی حاکم بودن بر مردم قائل هستند و در زمانی که در کاخ سلطنت با همراهان متملق و چاپلوس احاطه شدهاند فرصت طرح این سوالات را ندارند و زمانی به فکر میافتند که مثل قذافی پس از موش و حشره خواندن مخالفین، مجبور شوند فرار را بر مقاومت و ایستاده مردن ترجیح دهند. فاعتبروا یا اولی الابصار
پس از انتشار این مقاله ، حسین علایی متهم شد که به خامنه ای توهین کرده است . حسین شریعتمداری و دوازده نفر از سرداران سپاه ، به او نامه نوشتند . همچنین در روز ۲۴ دی ماه ۱۳۹۰ ، تعدادی بسیجی در مقابل منزل او تجمع کردند که تصاویر آن را در ادامه میبینید. پس از این تجمع ، علایی توضیحاتی درباره مقاله اش ارائه کرد. علایی همچنین در 27 دی 1390 ، به نامه حسین شریعتمداری پاسخ داد و به وی توصیه کرد که به شعور انسان ها احترام بگذارد.
حسین علایی در سال ۱۳۸۸ ، مقاله ای در واکنش به قتل و شکنجه محسن روح الامینی در بازداشتگاه کهریزک نوشته بود. وی همچنین از مخالفان سیاستهای حکومت ایران درباره دولت بشار اسد و اعتراضات سوریه است.
پنج
نفر اول در فهرست بالا ، از دوستان همدیگر و همچنین از دوستان حسین علایی
بوده اند . پس ازتجمع بسیجی ها در مقابل منزل علایی و توهین به وی ، هرکدام
از این پنج نفر ، اعتراض کردند که چرا باید با یک فرزند امام و انقلاب این
گونه رفتار کرد و
هر کدام به نوعی و بسته به ظرفیت ارتباطی خود ، با استفاده از نفوذ شخصی و
ارتباطاتی خودشان ، شکایت نامههایی را به دفتر خامنهای و
رحیم صفوی ارسال کردند .
این
نامه پراکنیها به طور گسترده ادامه یافت و حتی باعث شد سردار نظری که
از فرماندهان عالی رتبه و از دوستان نزدیک علایی است و با وحید حقانیان
دارای ارتباط بسیار خوب و نزدیکی است ، در یکی از ترددهای خود به بیت
رهبری ، بر سر این موضوع با وحید حقانیان مشاجره لفظی کند که :
تقصیر شماست با سردار علایی اینگونه رفتار کردند ، شما با علایی مشکل داری و ایشان را یکی از مسببان آن پرونده جنجالی خود در سپاه میدانی و به خاطر ایشان و چند نفر دیگر میخواستی از سپاه بیرون بیایی و بواسطه نسبت فامیلی همسرت با آقای گلپایگانی که رئیس دفتر خامنه ای است توانستی برای همه افراد دخیل در پرونده ات درد سر درست کنی و حالا هم آمدی و جا خوش کردهای اینجا و شدی همه کاره آقا و نفر میفرستی جلوی درب منزل سردار علایی و آبرو ریزی میکنی و میگویی شعار بنویسند و هر کاری دلت میخواهد میکنی و اصلا به این فکر نیستی که داری با بچههای جنگ چه میکنی . فقط به فکر انتقام و زهر چشم گیری از مشکلات و مسببان گذشته خود هستی ، حالا هم که برای تو خیلی هم خوب شده و به همه جا رسیدهای پس این کارها چیست که میکنی...
چند روز بعد هم سردار
احمد سوداگر در مجمع شورای هماهنگی زیرمجموعههای اطلاعاتی قرارگاه خاتم
، به وضعیت موجود اعتراض می کند .
پس
از انتشار این اعتراض ها در میان سرداران ونیروهای سپاه پاسداران ، رحیم
صفوی (فرمانده سابق سپاه و مشاور خامنه ای) این پنج نفر را به ضیافت شامی
در مجموعه ۱۳
آبان (سفارت امریکا) دعوت کرده و علت ابراز ناراحتی و عنوان شدن برخی از
حرفهای همیشه سر به مهر را از آنان
جویا می شود و به نوعی در مقام دلجویی برآمده و از آنها می خواهد همان
گونه
که تا کنون با نظام بوده اند و برای راه امام و انقلاب تلاش کرده اند ،
باز
هم هم چنان در همین مسیر بمانند و اسیر دست یک سری تحرکات دشمن ساخته
نشوند .
پس از گذشت چند روز از این جلسه ، این پنج نفر ، جان شان را از دست می دهند .
در تاریخ ۳۰ دی ۱۳۹۰ و در حالی که پروژه حذف سرداران مخالف آغاز شده بود ، همان دوازده سرداری که از مقاله حسین علایی انتقاد کرده بودند ، برای پوشاندن این مساله که اختلافات به سطوح عالی سپاه رسیده است ، با انتشار نامه ای ، از وی دلجویی کردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر