آنلاین بشنوید: https://soundcloud.com/a-banisadr/salehi
انتشار سخنان شگفت آور اخیر آقای صالحی در گفتگو با یک دانشجو که بطور پنهانی ضبط شدهاند از اهمیت ویژهای برخوردار است.
اینبار آقای صالحی از آنجا که فکر نمیکرده است سخنانش منتشر شوند، مسائل مهمی را برای اولین بار به زبان آوردهاست که تاکنون بر زبان مقامهای رژیم، جاری نشده بودند. سخنان آقای صالحی با گفتهای، طی دیدارش با آقای حسینیان در بیمارستان، آغاز میشود. در حادثه مجلس آقای صالحی میگوید:
«ما رفتیم پیش آیةالله حسینیان. به ایشان گفتیم اینها همهاش بازی سیاسی بود؛ هم تو داشتی بازی میکردی هم ما. «
این جمله گویای ماهیت مجلس در رژیم ولایت مطلقه فقیه است. مجلس نمایشگاه است و بازیگران در آن، نقش موافق و مخالف سرسخت را چنان بازی میکنند که مردم باور کنند که براستی مجلس «بالاتر از همه است» (بنابر قول آقای خمینی) و مخالفتها جدی هستند. اما ماهیت مجلس، هم در دوره خمینی و هم در دوره خامنهای همین است که آقای صالحی، تعریفش کرده است. وقتی در نظر بیاوریم که رئیس جمهور هم «تدارکاتچی» بیش نیست، به این نتیجه میرسیم که مقامهای انتخابی بازیگران صحنهای هستند که کارشان پوشاندن ماهیت رژیم استبداد مطلقه از دیدهاست تا بتوانند مردم کشور را در ماندن در دایره بد و بدتر و از بیم بدتر رأی به بد دادن و در بند امید کاذب به بد و وحشت از بدتر نگه دارند. این جمله به صراحت میگوید که رژیم رابطه خود با مردم را از راه زور عریان و فریب برقرار میکند و بس.
اما آقای صالحی واقعیتهای بس مهم دیگری را نیز برزبان آوردهاست:
۱ ـ واقعیت مهم اولی که گفتهاست، در باره غنی سازی و امکان ایران در داشتن اورانیوم طبیعی است. آقای صالحی میگوید:
» اصلا من خودم رفتم به حضرت آقا گفتم ۱۹۰۰۰۰ سو. و حضرت آقا گقتند که بایستی تا ۱۹۰۰۰۰ سو حداقل باشد. حالا یک عده دوستان میایند میگویند چرا ۱۹۰۰۰۰ سو نیست؟ میگویم آقا! اصلا الان ما ۱۹۰۰۰۰ سو در دست داریم! من الان یک عصای موسی دستم هست و اینطور و انطور میکنم تا شما ۱۹۰۰۰۰ سو داشته باشید. میدانید ۱۹۰۰۰۰ سو چقدر خوراک میخواهد؟ چقدر خوراک میخواهد؟ ۲۸۰۰۰۰ کیلو خوراک هر سال میخواهد. امریکا الآن خوشش میاید که ما الان ۱۹۰۰۰۰ سو داشته باشیم برای اینکه یک سال کار میکند بعد تمام میشود. بعد کل سیستم هستهای کشور همهاش میخوابد. برای اینکه مواد اولیه نداریم، اورانیم طبیعی نداریم.
دانشجو: یعنی فکر نشده برای اینکه داشته باشیم؟
صالحی: نه دیگه. فکر شده ولی بما نمیفروشند. نفت که نیست که در داخل داشته باشیم. «
البته زیر حملات سخت دلواپسان که خواستار ادامه سیاستهای سابق بودند آقای سالحی هفاه قبل نظیر هین پاسخ را داد. سالهاست اینجانب، بطور مداوم، در باره این امر توضیح دادهام که ایران اورانیوم لازم را حتی برای تهیه سوخت یک راکتور ندارد. واقعیتی که، اول بار، آقای دکتر شیرزاد در ایران مطرح کردند. خوانندگان میتوانند به مقاله اینجانب [۲] و یا فیلمی که در اینباره تهیه [۳] شدهاست مراجعه کنند. حال این سئوال مطرح است که کشوری که اورانیوم ندارد چرا از ۲۵ سال پیش دست به راه انداختن صنعت غنی سازی اورانیوم زدهاست؟ پاسخگوی وارد شدن صدها میلیارد دلار زیان به ایران برای پیشبرد این سیاست چه کسی است؟. پاسخ سئوال را آقای صالحی اینطور میدهد:
۲ ـ در بخشی دیگر از سخنانش آقای صالحی برای اطمینان دادن به دانشجوئی که با او بحث میکند دو نکته را توضیح میدهد:
» ما فلز اورانیوم را نیز فبلا ساختهایم و کنار گذاشتهایم و به آنها گزارش کردهایم «.
» ما بازفراآوری هم کردهایم ما یکبار کردهایم و جمع کردهایم و به آنها هم گفتهایم «.
اولین باری است که صالحی، بمنزله یکی از مقامهای رژیم، آنهم کسی که در رأس سازمان انرژی اتمی است، چنین اعترافی را میکند. هر دو کاری که میگوید انجام گرفتهاند، دو کاری هستند که مرتبط به ساختن بمب اتمی هستند. مهم است یادآوری شود که فلز اورانیونم را فقط و فقط برای ساختن بمب اتمی تهیه میکنند و هیچ کاربردی در کار غنی سازی و یا تهیه سوخت نیروگاههای هستهای ندارد. بازفراوری سوخت نیز برای بدست آوردن پلوتونیوم است که چون بدون اجازه صورت گرفته برای همان هدف بوده است. سخنان او، بار دیگر، یادآور میشوند که، در آغاز، فعالیت هستهای ایران نه برای تهیه سوخت بلکه برای هدف امنیتی ـ نظامی بوده است. هدفی که رژیم مجبور شد آن را از سال ۲۰۰۳ بدین سو، کنار بگذارند. اما برای پوشاندن آن، بدروغ، به فعالیت غنی سازی به بهانه تهیه سوخت، ادامه دادهاست.
۳ ـ اعتراف سوم آقای صالحی نیز بسیار مهم است. او میگوید:
«باید از این به بعد به مسئله هستهای اقتصادی نگاه کنیم.»
اگر فعالیتها از آغاز برای تهیه سوخت و انرژی هستهای بود باید از آغاز بدان بعنوان امری اقتصادی مینگریستند. اگر این کار را نکردهاند و حاضر شدهاند هست و نیست کشور را بر باد بدهند تا نتیجه فعالیتهای هستهای ایران از سوئی راکتوری شود که حتی قادر نیست دو درصد برق ایران را تامین کند و از سوی دیگربدست آوردن حق استفاده از ۵۰۰۰سانتریفوژ ۵۰ سال پیش که حتی قادر نیستند مصرف یک ماه سوخت ان نیروگاه را تهیه کنند، پس هدف دیگری داشتهاند. بدینسان نمیتوانند به این سئوال پاسخ دهند که چرا تنها اکنون باید به مسئله هستهای بعنوان مسئلهای اقتصادی نگریست؟ بالاخره اینکه در این گفتگو بین صالحی و دانشجو پذیرفته میشود که توافق وین جام زهری بود که ناچار باید سرکشید. اما وقتی راهکار دیگر وجود داشت و دارد، چرا باید اینجام زهر را سرکشید؟
انتشار این سخنان در هر کشوری دیگری بود، اثر انفجار بمب را داشت و مردم را به اعتراض عمومی به عملکرد مقامات دولت برمیانگیخت. اما، در ایران، اکنون سکوت کامل رویه شده است. نه اصلاح طلبان نه اعتدالیون و نه حتی دلواپسان به این موضوع نمیپردازند. حتی بخشی از آنها به من ایراد گرفتند که کشور آرامش میخواهد و باید از اینگونه نوشتهها حودداری کرد! اما همانطور که در نوشتههای بسیاری گفتهام، مسئله هستهای ایران به دمکراسی گره خوردهاست. طرفداران دمکراسی کسانی هستند که به این مسئله بصورت اصولی میپردازند و بدنبال کشف حقیقت در اینباره، که یکی از فجایع بزرگی سیاسی و افتصادی با پیآمد بس زیانمند اجتماعی است، میباشند. فاجعهای که فرصت مهم و بزرگی را طی ۲۰ سال از ملت ایران گرفتهاست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر